- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
کیست آن نور که شد آینه گردان، ماهش یازده صورت منـظـوم خـدا هـمـراهش سورهای بود که از سوی خـدا نازل شد آسـمـان گـم شـده در نـقـطـۀ بـسم الله ش محکماتی ست بر آیات خـدا تـشبـیـهـش عادیاتی ست که شد فتح و ظفر اشباهش علی آن دَهـر و دُخـان واقـعـۀ هـورایی هـدیـهای بود به زهـرا و رسـول الله ش با ترک خـوردگی کعـبـه مُعـیّـن گـردید که خـداوند از اوّل شده خاطر خـواهش حَبّذا خانه که شد حضرت زهـرا جانش حَـبّذا خـانه که شد ساقـی کـوثـر شاهش شرح «یوفونَ...»و تفسیر«کِسا» در شأنش سـورۀ کـوثـر و آیـاتِ کـم و کـوتـاهـش غربت فـاطمه از چـادر خـاکی پیداست لـرزه افـتاده چنان عـرش خـدا از آهش فاطمه بغض علی بود و شکست اندر چاه فـاطـمـه جـان عـلـی بود و دل آگـاهـش یک نفـر مانده که تفـسیر کند دردش را یک نفر مانده که سر باز کند از چاهش
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
دو چشم رازو نیازت همیشه در سحرند ستاره های سحر از تو آبـرو بخرند بنام رازق نان و رطب: ملائکه هم نشسته اند که از سفـرۀ تو نان ببرند دعای خیر تو پشت تمام انسانهاست کبوتران دعایت هـمیشه در سفـرند بگو که در برِ تو آیـنه عـلـم نکـنـند تـمام آیـنـه ها در بَـرِ تو بـی هـنـرند چگونه مردم دنیا تو را که می تابی از آسمان بکشند و به کنج خانه برند نه! شک نکن! که برای شکستن یاست میان شعـلۀ در با غـلاف منـتظـرند
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
هستی بـنا شد از ازل تنها برای فـاطمه جـان تمام شیعـیـان گردد فـدای فـاطـمه زهرا بماند فضهاش حاجات ما را میدهد باب شفاعت شد به پا اصلا برای فاطمه چرخ فلک در چرخش از چرخیدن تسبیح او انس و ملک محتاج بر خاک عبای فاطمه در مجلسش شور و نوا تا عرش اعلی میرود دارُالـشفـای ما بُـوَد بیـتُ العـزای فاطمه روز تولد نذر او کرده مرا چون مادرم در هر مکان با هر زبان گویم ثنای فاطمه در بین قبرم تا ملک این سینه را بو میکند گوید که صاحب دارد و باشد گدای فاطمه سِلـمٌ لِمن سالَـمَکم، حَـربٌ لِـمن حارَبَکم مبنای حُبّ و بغض من باشد ولای فاطمه از چرخش دستاس او روزیِّ به ما هم میرسد رزق زمین و آسمان هست از عطای فاطمه صحرای محشر هرکسی تحت لوایی میرود مـأمن برای انـبـیـا بـاشد لـوای فـاطـمـه
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
زهرا ست دختری كه پدر را چو مادر ست زهراست سورهای كه مُسمّا به كوثر ست زهراست بضعهای كه رضایش رضای حق از خـشم او خـدای مـدبِّـر مكـدّر سـت پیغمبری مگر به دوتا معجز آوری ست؟! او نیز فضّهاش به خدا معجز آور ست هـمتا نداشـت فـاطـمـه، یـا ایّهـا الأنـام كفوش به عالمین فقط شخص حیدر ست افسـوس در تهاجم طوفان غـم شكست آن سینهای كه مخزن اسرار داور ست دیـروز جـمع سـالم بیـت نـبـوّت و ... امروز جمع سرخ و كبودِ مكسَّر ست دنـیـا نـداشت حـوصـلـۀ فـهـم شـأن او درك مقام واقعیاش روز محشر ست
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
گر علی دل، قرار او زهراست ور علی گل، بهار او زهراست او که خود فخر خلقت است به حق مـایـۀ افــتـخـار او زهـراسـت جـلـوهگـاه خـداسـت خـود، امـا جـلـوۀ کـردگـار او زهـراسـت ذوالفـقـارش اگر عـدوکُـش شد جـوهرِ ذوالفـقـار او زهراست در عـلـی میتوان خـدا را دید ز آنکه آیـیـنـهدار او زهراست او نــدارد بـه دار دنـیـا مِـهــر تا که دار و ندارِ او زهـراست سیر، از سِیْرِ باغ و گلزارست گل و باغ و بهار او زهراست خـود مـیـان بـهـشت مـیبـیـنـد تا به خـانه کـنار او زهـراست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
حـتی بهـشت بی تو معطـر نمیشود خورشید و ماه بی تو منوّر نمیشود بی بی! اگر که روز قـیامت نیـامدی این را بدان بدون تو محشر نمیشود عـالـم اگـر بـرای دل من دعا کـنـند قـطعـاً دعـای ویـژه مـادر نـمیشود کوثر تویی و شیر خدا ساقی شماست حتی عـلی بدون تو حـیـدر نمیشود این در کتاب شیعه و سنی نوشته است بی خود مقام فـاطمه کـوثر نمیشود صدها هزار ضربه شمشیر و تیر و سنگ با ضرب دست کوچه برابر نمیشود آثار سوختن پس در جای زخم میخ با کار خانه فـاطـمه بهـتـر نمیشود بدتر از این همه به خدا زخم بستر است این تن دگر برای تو پیکر نمیشود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
در غـیـبت کـبراست بانو مـدفـن تو جـانـم فـدای مـخـفــیـانـه رفـتـن تـو از ماجـرای سیـب، ای بـاغ بهـشتی بـوی خـدا مـیآیـد از پـیـراهـن تـو جـبـریل میآیـد برای دست بـوسـی هر روز وقـت آسـیا چـرخـانـدن تو رنگت اگر مانند گلهای بنفشه است این هم بود یک جلوهای از گلشن تو سر تا به پای جا نمازت لاله خیز است آلالـه مـیریـزد مـگـر از دامـن تـو
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است برکت این زندگی از روضههای فاطمه است درس توحیدم بُوَد زهرا شناسی، زین سبب میپرستم آن خدایی که خدای فاطمه است منکر این روضهها! بشنو که گفته رهبرم روزی یکسالِ کشور در عزای فاطمه است چشم دل وا کردم و دیـدم که قـرآنِ خـدا آیههایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است هیچ کس با پای خود در مجلس روضه نرفت هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است گرچه باشد قـبـر او بین قـلـوب شیعـیان عالم امکان ولی دولتـسرای فاطمه است خـلـقـت جـنّـت برای شـیعـۀ حـیـدر بُـود نار، جای منکرین بی حیای فاطمه است بین قـبرم دو ملک تا سیـنهام را بو کنند پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است» روز محشر سینه زن هایش شفاعت میکنند این شفاعت برکتِ شال عزای فاطمه است نیست ذکری برتر از ذکر شریف فاطمه افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
شأن دستی که دخیل است به کوثر بالاست دستِ این دستِ به دامن شده محشر بالاست سوختن، آب شدن، بی کس و بی یار شدن سختی عشق همینست رهش سربالاست آنچـه سـاقـیِّ ازل داد هـمـان مـی نـوشـم رتبـۀ مـستی ما از تـب سـاغـر بـالاست هر که خاک قدمت شد شرفـش بخشیدند تا قیامت به همین مرتبه این سر بالاست مـا فـقـط زیــر پَــرِ پـرچـمـتـان آرامـیـم حس وابـستگی طـفـل به مـادر بـالاست هرچه دارند به خانه، به گدا می بخـشنـد خب طبیعی ست شلـوغی دم در بالاست قـبـل تو نـنگِ عـرب، داشتـن دخـتر بود بعـد تـو مـیـل به آوردن دخـتـر بـالاست عالمی گفت که این خطبه تمام دین است لطف زهراست فقط شیعه سرش گر بالاست هــمـۀ زنــدگـیات را بـه امـامـت دادی از زمین خوردن تو پرچم حیدر بالاست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
اعطای حق به ختم رسل چیست؟ کوثر است کـوثر وجود اقـدس زهـرای اطهـراست زهـرا یـگـانـه لـیـلـۀ قـدری کـه قـدر او مخفی چو عـلم غیب خـداوند اکبر است زهرا که نقطه نقطه به دست و جبین او آثـار بـوسـه هـای مــدام پــیـمـبـر اسـت زهرا که کفو نفس رسول خدا علی است زهرا که حیدر است چو او،او چو حیدر است زهرا که قدر و عزت و جاه و جلال او از صد هـزار مریم عُـذرا فـراتـر است انسیه ای که از ملک و حور و جنّ و انس هرکس که نیست خاک درش خاک بر سر است ممـدوحه ای که ذات خـداوند ذوالجـلال او را به مصحف نبوی مدح گستر است زهـرا عـلیـمه، طاهـره، زهـره، محـدثـه زهـرا همان بـتول، بـتـول مطهـر است بر مادرش سلام که حق گویـدش سـلام بر شوهرش درود که ساقی کوثر است این است آن گـلـی که گـلابـش ائـمه انـد این است آن سپهر که ساداتش اختر است ایـن مــادر است مــادر کـل پـیـمــبـران این دختر است، دختر اسلام پرور است در دامن خـدیـجـه رسـول مجـسّـم است در بـوسۀ رسول بهـشـت مـصـوّر است بر روی او نـگـاه عــلـی مـوج می زنـد از بـوی او مـشـام محـمـد معـطـر است آئـیــنــۀ تــمــام نــمــای خــداســت ایـن خود بر هـزار نام خـداوند مظهـر است در حـشـر؛ آفـتـاب شـود سـایـۀ بـهـشت بر هر کسی که سایۀ زهراش بر سر است قبرش دل عـلی و دل شیعـۀ عـلی است کی گفته در میانۀ محراب و منـبر است دست نـبی گـرفت شب دفـنـش از عـلـی یـعـنی که این امـانـت خـلّاق داور است بـالله قـسم! کـبـودی آن یـاس مـصطـفـی بـا سـرخـی عُـذار مـحـمـد بـرابـر است آن تـازیـانـه را بـه رســول خــدا زدنــد کو را روان پـاک محـمد به پیکـر است با آنکه کوه جرم و گناهش بود به دوش میثم هماره چشم امیدش به این در است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
رو کرد خدا قـدرت پنهانی خود را تا خلق کـند حوری انسانی خود را ابـلیـس بهـشتـی بشـود گـر بگـذارد بر خاک قدم های تو پیشانی خود را هفتاد یهودی نه، که سلمان و ابوذر مدیـون تو هستند مسلـمانی خود را در بند غمت هر که اسیر است عزیز است آزاد مکـن یـوسف زنـدانی خود را چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم یک روز بـبـیـنـیم سلیمانی خود را ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم در روضۀ تو لحظه پایانی خود را دل را به منـای غـم تو ذبح نـمودیم از یاد مبر این همه قربانی خود را
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
فیض روح القـدسِ عـالـم معـنا زهـرا تا به معراج کشانده ست نبى را زهرا مصطفى خواسته اش خواستن فاطمه بود رفت معـراج که آخر بـرسد تا زهـرا بـه زمـیـن آمـدنـش آمـدن سـاده نـبـود دست بر سینه نبى گفت: بفـرما زهرا سـر آوردن این سـوره کـوتـاه چـقـدر گفت جبریل: على، گفت نبى: یا زهرا اینکه حق با على است، اینکه على با حق است معنى هر دو اش این است: على با زهرا قرب آن است که در سجده به زهرا برسند سر سجاده رسیده ست به زهرا، زهرا یک على داشت خدا، فاطمه هم داشت یکى بـخـدا نـیـست کسى فـاطـمه الا زهـرا مرتضی مثل نبی بوسه به دستش میزد حجـت الله عـلـی، حجّـت اعـلا زهـرا من ز طیف عـرفـاى نجـفـى هستم که ذکرم امروز بود فـاطمه، فـردا زهرا کار و بار دل ما پیـش خـدا می گـیرد سـر و کـار دل ما بـاشد اگـر با زهرا قـبر ما سوخـتهها جـنت ما خواهد شد بـنـویـسـنـد اگـر بر لـحـد ما " زهــرا
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
یقینا در محبّت هیچ کس مادر نخواهد شد و بی شک مادری صدیقۀ اطهر نخواهد شد کسی را با تو یارای تقابل نیست مادر جان تمام سورهها یک آیه از کوثر نخواهد شد غبار چادرت پیغمبری از جنس آیینه است هرآنکس با تو ایمان آورد کافر نخواهد شد قیامت چیست غیر جلوۀ زهرایی زهرا بدون مادر ما تا ابـد محـشر نخواهد شد دعا کن مادرم گاهی برای خود پس از مردم مگو با من که احوالت از این بهتر نخواهد شد هم از مسمار معلوم است هم از دودۀ دیوار یقین دارم در این خانه دیگر در نخواهد شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
دارد دل و دین میبرد از شهر شمیمی افـتـاده نـخ چـادر او دست نـسیـمی تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنـیدم با دست خودش داده اناری به یتیمی حتی اثر وضعـی تـسبـیح و دعا را بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی در خانۀ زهرا همه معـراج نـشیـنند آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم میسوخت حریم دل مولا چه حریمی آتش مزن آتش در و دیوار دلش را جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی حـالا نکـنـد پـنجـره را وا بگـذاریم پرپر شود آن لالۀ زخمی به نسیمی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
در چـشمهـای تو خـدا را دیـد مولا با تو به خود بر خلق میبالـید مولا در خانهای که خشت خشتش از بهشت است بـوی خـدا را از تو میبـوئـید مولا از چشمۀ فیض شما ای کـوثـر ناب هر روز جام عـشق مینوشید مولا با اشکهایت اشک او میشد سرازیر با خـنـدههایت زود میخـنـدید مولا آن روز وقتی پشت در رفتی ندیدی از غیرتش بر خویش میپیچید مولا پشت خدا خم شد ز بار غصه وقتی از درد بـازوی تو میلـرزیـد مـولا جبریل با خیل ملائک روضه خوانت وقـتی به قـبر تو لحـد میچـید مولا وقتی که سر میکرد زینب چادرت را او را میـان گـریه میبـوسیـد مـولا امروز بر خاک مزارت اشک مهدی ست دیـروز بر قـبـر تو مـینـالـیـد مولا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
گـندم از دستۀ دستـاس تو برکـت دارد دستِ لطف تو به هر چیز محبّت دارد بی وضو دست به نام تو زدن جایز نیست نام تو عصمت محض است قداست دارد سائل آمد در این خانه و حـاتم برگشت در کـرم حضرت صدیـقه قـیامت دارد تـو به نُـه سالـگـیـت اُمِّ ابـیـهـا شـده ای حـرف ما نیست بگـویـیم، روایت دارد ماجـرای ورم پـای تـو در وقـت نـماز مـتــواتــر شـده از بـس سـنـدیّـت دارد روز محشر همه بر پا و تو بر ناقه سوار تا بـدانـنـد هـمه فـاطـمـه حُـرمـت دارد خوش بحالش که کنیزی شما را میکرد واقعـاً فـضّه چـه انـدازه سـعـادت دارد بُرد با ماست که مأنوس به زهرا شده ایم خاک بـوسیِّ درش حکـم عـبادت دارد گریۀ روز و شبت تـاب ز مَـردم بُـرده از تو بی بی در و همسایه شکایت دارد دل از غـصـه کـبـاب تو مـرا آتـش زد بیت الاخـزان خـراب تو مرا آتـش زد
: امتیاز
|
مدح و مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
ای گـوهـر کـلام مـحـمـد ثـنـای تـو تا حـشـر افـتـخـار ولایـت ولای تو هم کوثر خدایی و هم دخت مصطفی هـم آمـده اسـت امّ ابـیـهـا ثـنـای تـو پـیغـمبری که جان همه انبـیا فـداش فـرمود با تو جـان محـمّـد فـدای تو با آنکه نیـست روی خـداوند دیـدنی پیداست در جمال تو، وجه خدای تو پیغمبران، ملائکه، حوریّه، جنّ و انس دارنـد احـتـیـاج بـه ذکـر دعـای تـو تا صبح حشر حسرت بیماری اش بود آیـد اگـر مـسیـح به دارالـشـفـای تو هرگز نگـه به وادی سیـنا نمی کـند گـر بنگـرد کـلـیم به دار الـولای تو امـواج نـور سر زده از خانۀ گـلین بوی بهشت می دمد از خاک پای تو بیت الحرامِ خواجۀ اسراست حجره ات آرد ملک طواف، به دور سرای تو گـلـبـوسه های پـشت هـم خـتم انـبـیا پـیـداست روی آبـلـۀ دست هـای تو در حیرتم که روی تو را دید در بهشت آدم نداد جان ز چه بر رو نمای تو؟ سوگند می خورم به خدا تا خدا خداست بـیگـانـه با خـدا نـشـود، آشـنـای تو حـوّا امیـد داشت شـود فـضّـۀ درت آدم شد از بهشت برون در هوای تو تصویر توست، خندۀ گلخانۀ بهشت بوی خـداست، در نفـس دلـربای تو پیغـمبر و خـدا و رسول و ائـمّه انـد با حُـسن اتـفـاق، مدیحـت سرای تو آن روزها که صحبتی از ماسوا نبود کوثـر نداشت، ذات الهی سـوای تو پیش از ظهور عالم خلقت، هماره بود آغوشِ غیبِ ذاتِ خـداوند، جای تو والله بـهـتـریـنِ کـسـانـنـد در زمیـن ابنا و شوی و امّ و بـنات و نیای تو مُلک وجود در حرمت گـشته ناپدید کی گفته گم شده حرم با صفای تو؟ محدود نیست بحر عنایات رحـمتت وصل است بر عطای الهی، عطای تو آگاه نیست کس به جز از ذات ذوالجلال از بــدو ابـتـدای تـو و انـتـهـای تـو گر جنّ و انس، حاتم طایی شوند باز باید زنـند بـوسه به خـاک گـدای تو حقّا که شد گشوده ز بازوش ریسمان مشکل گشا به پنجۀ مشکل گشای تو تاریخ شاهـد است که آیـد هـنوز هم از مسجـد مـدیـنه صـدای رسای تو گویی فقط رسول خدا حرف می زند وقت خطابه با دو لب جـانفـزای تو با آنکه از صدای تو هفت آسمان گریست انگار هیچ کسی نـشنـیده صدای تو حتی یکی نگفت به زهـرا ستم شده حتی نکرد گـریه کـسی از برای تو هرگز نگشت چون تو کسی در وطن غریب بالله نبود این همه غربت، سزای تو اجـر رسـالـت پـدرت خـوب شد ادا گـردیـد تـازیـانـۀ امّـت، جـزای تـو ای یاس نیلی نبوی! کاش خورده بود آن تـازیـانه ها به تن مـا به جای تو تا روز حشر کاسۀ خون جگر شود چشمی که تر نگشت ز اشک عزای تو باید به میثمت دُر مضمون عطا کنی تا گوهـر قـصیده بریـزد به پـای تو
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
ما باده نوش جـام گوهـربار مادریم هر شب دخیل چادر زهرای اطهریم سیرابمان نکرده شراب و می طهور ما تشنگان قطرهای از حوض کوثریم از این جهت که مادر ما آسمانی است ما از تـمـام اهـل سـمـا دلـربـاتـریـم با یک نگـاه فاطمه پرواز می کـنیم از برکـت تـوسـل تان ما کـبـوتـریـم صحن و سرای فاطمه در قلب شیعه است در سینهام ببین که بنا کردهام حریم این جمله های ابتر ما یک اشاره است ما به مقـام اصلـی تو پـی نـمی بریم زهـرا بـرای راه ولایـت شهـیـد شد پس ما هـمه فـدایی فـرمان رهـبریم
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
علی بود صدف عشق و گوهرش زهراست علی است اهل کسائی که محورش زهراست علی است صاحب بیت شرافت و عظمت علی ابوالحسنین است و همسرش زهراست کسی که سینه سپر می کـند برای عـلـی یقین، که دادرس روز محشرش زهراست قسم به صاحب محشر که تشنه لب نشویم علی است ساقی حوضی که کوثرش زهراست شنـاسنامۀ ما روشن است همچون صبح عـلی بُـوَد پدر شیعه، مادرش زهراست غمی نداشت نبی تا که مرتضی را داشت غمی ندارد علی تا که یاورش زهراست علی است حـیدر کرّار خیـبـر و احزاب میان کوچه ببیند که حیـدرش زهـراست کـشـیـد فـاطـمـه آه و مدیــنه گـشت سیاه بــگــفـت: أشــهــد أنّ عــلــی ولـــی الله
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
كو آن كه طی كـند شب عـرفـانی تو را شـاعـر شـود حـقـیـقـت نـورانـی تـو را این رودهـا كـه هـمـسـفـر بیقـراریانـد تـحـسـیـن نـمـودهانـد خـروشـانـی تو را با صد هـزار شاخـه گـل یـاس هم بهار هـمپـای نـیـسـت عـطـر گلستـانی تو را وقـت عـبـادت آیـهای از نـور میشـوی تـا عـرش مـیبـرنـد چـراغــانـی تـو را تـسـبـیـح كـردهانـد خــدا را فـرشـتـگـان تـا دیـدهانـد جـلــوه ســبــحــانــی تـو را بـایـد فـرشـتـگـان پـی درك فـصاحـتـت از بـر كـنـنـد مـتـن سـخـنــرانـی تـو را انــدوه رنـجهـای تـو بـا آن مـسـاحـتـش پُـرچـیـن نـكـرد صـفـحـه پیـشانی تو را هجده گل از حیات جهان چـید دست تو ای بـاغهـای خـرم تـوحـیـد، مـسـت تـو این چـشمهها بدون تو آب روان نداشت این دشتها بدون تو طبع جـوان نداشت بهـتـر ز یـاسهای تو نُه چـرخ گـل ندید بهتر ز دودمان تو هـفـت آسمان نداشت ای مـهـربـانتـر از هـمۀ شهـر با عـلـی ای آن كه چون تو شهر علی مهربان نداشت نُه سال با تو چشم عـلـی روی غـم ندید نُه سال جز تو قلب عـلی همزبان نداشت نُه سال جـز تـو مـادر گـلها كـسی نبود نُه سال جز تو باغ علی باغـبـان نداشت نُه سـال سـفـرههای فـقـیـران شـهـرتـان جز با تنور بخشش این خانه نان نداشت بـانـو! مـدیـنـه عطـر شما را گرفته بود اما چرا كسی خـبـر از قـبـرتـان نداشت باشد ولـی ز خـاك بـهـار تو بـاقـی است در بـاغ یـاس عطر مـزار تو باقی است عـزم شـمـا مـبـارزه از سـر گرفـته بود تـصـمـیـم بر جـهـاد مـكـرر گـرفـته بود لشكر شد اشكهای شما در مصاف خصم وقتی شـرار فـتـنـهگـری در گـرفته بود آن روز تــیـغ خـطـبـۀ تـو آب دیـده بـود حال و هوای حمله به خیـبـر گرفته بود آن روز واژههـای شـجـاع تو در نـبـرد جان از جوان و دل ز دلاور گـرفته بود زینب كه خطبههای سراسر حماسه خواند این درس را، ز مكـتب مـادر گرفته بود ای مــادر شــلـمـچـه! امـیــد شـهــادتــم در پشت روضههای تو سنگر گرفته بود دلخـسـتـهام، طراوت كـارونم آرزوست لیـلای جان! جزیره مـجـنـونم آرزوست برداشت دست حق ز رخ شب نقاب را حـس كـرد بـاز پـنـجــرههـا آفــتــاب را بـیـدار گـشـتـهایـم و دلآشـفـتـه دشمـنان دیگر مگر به خواب بـبـیـنـند خواب را بـایـد امـیـد داشت به فـردای پُـرغـرور بایـد فـزون نـمـود در این ره شتـاب را گـفـتـا به حق تجلیِّ نـور خـمـیـنی است هر كـس كه دیـد رهبـر این انـقـلاب را فـریـاد میزنیـم در این شـور بـیكـران «عجّل علی ظهوركَ یا صاحب الزمان»
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
هـر دخـتـری که اُمّ أبـیـهـا نـمـیشـود هـر مـادری که مـادر دنـیـا نمیشـود نـور تـمـام عـالـم امکـان به روی هم یک جلوه نـور چـادر زهـرا نمیشود وقتی که اختیار دو عالم به دست اوست مـحـشـر بدون فـاطـمه بر پا نمیشود یعـنـی که بـیولایت او هـیـچ طاعتی اذن ورودِ جـنـت الاعـلـی نـمـیشـود فـردا بـه قـلـههای سـعـادت نـمیرسد هر کس دخـیل چـادر زهـرا نمیشود حـبـلالمتـیـن شیعه نخ جـانماز اوست بی او گـره ز کـار کـسی وا نمیشود میافـتـد از نگـاه پر از مهـر فـاطـمـه هـر کـس فـدائـیِ ره مـولا نـمـیشـود
: امتیاز
|